رهام جانرهام جان، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

رهام لبخند خدا

یک مسافرت زمستانی

٢دیماه یک فرصتی پیش اومد که یک مسافرت چندروزه بریم خونه خاله فروغ تهران واز اونجا همراه دوست بابا عمو مسعود و خاله ندا بریم کیش.از نمین که حرکت کردیم هوا ٢٥- درجه بود و کیش ٢٥+ (فکر کنم اگه تهران توقف نداشتیم حتما ترک ور میداشتیم).خلاصه خیلی خوش گذشت جایه همگی خالی هوا عالی بود. خلیج فارس هم که زیباییش بی حدو مرز بود.البته ناگفته نمونه که در حین banana سواری واژگون شدیم تو آب که به نظر خودم کل مسافرت یک طرف وا ین آبتنی اجباری هم یک طرف که بسیار عالی بود. شما هم خیلی کیف کردین اینکه دیگه لازم نبود شالگردن و کلاه و کاپشن و چکمه بپوشی.کلی آب بازی و شن بازی و ماشین سواری کردی.تو یه یکی از پاساژ ها دست بابا رو گرفتی گفتی بیا کارت دارم تو ...
17 دی 1392

حرفهای این روزها

پسر گلم عشق مامان این روزهاخیلی حرفهای خوشگلی میزنی مثلا میگی مامان قونت برم(قربونت برم)منم میگم مامان جون اینجوری نگو من قوربونت برم زندگیم ولی بازم تکرار میکنی با میگی مامان قون بابا برم منم میگم مامان نگو من قربون دوتاتون برم.البته اینها همه حرفهای خودمه که به خودم پس مدی.   از سعیده زن عمو یاد گرفتی به ترکی میگی باشوا ماشوا دولانم یعنی دورت بگردم وقتی میبینی سرم شلوغه ومشغوله کار هستم میگی مامان چرا با من بازی نمیکنی منم کارمو ول میکنم و میام باهات بازی میکنم  بهت میگم تو قندک مامانی قندک یعنی شما هم میگی قند کوچک   ...
14 دی 1392

کلاس زبان

قند عسلی مامان این روزها کلاس زبان میرن یعنی دقیقا از ٢٢/٧/٩٢ روز دوشنبه البته ناگفته نمونه که شب قبلش از هیجان بنده تا صبح خوابم نبرد خلاصه روز دوشنبه راهیه آموزشگاه شدیم البته بعد از گرفتن کلی عکس یادگاری به مناسبت اولین روز کلاس رفتن رهام توسط بابایه مهربون بعد از ثبت نام رفتیم سر کلاس اول گفتی نمیخوام مامان بریم ولی ٢تا پسر بچه شروع کردن با هم بازی کردن و شماهم که حسابی خوشت اومده بود رفتی نشستی رویه صندلی خانم معلم که اومدند من با دلهره فراوان براشون توضیح دادم که رهام اولین تجربه کلاس رفتنش و ممکنه سر کلاس نمونه اگه بزاره من بیام و بشینم ایشون هم گفتن اگه ننشست باشه .پشت در منتظر بودم که در کلاس باز بشه و معلم ...
14 دی 1392
1